پرهام نازنینم فرشته زندگیمونپرهام نازنینم فرشته زندگیمون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

پرهام عادلی

بهار 94

1394/3/11 23:00
نویسنده : مریم
1,093 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک مامان امسال داری دومین بهار زندگیت رو تجربه می کنی و امسال نمیدونم چرا عید و تحویل سال خیلی تو فاز عکس نبودم و برخلاف پارسال از دید و بازدیدهات و بیرون رفتنهامون خیلی عکس نگرفتم. تحویل سال نصف شب بود و متاسفانه تو خواب ناز بودی و منم چند لحضه بعد تحویل سال تلویزیون رو باز کردم و حیف اون هیجان لحظات تحویل سال و اون دعای عالی عید رو که  عاشقشم امسال از دست دادیم.

دیگه رفته رفته داری بزرگتر و عاقلتر میشی چون تقریبا میتونی منظورت رو با کلمه و با ایما و اشاره برسونی از جیغ و داد و زورگویی هات کم شده. دیگه اون لذت لیوان پرت کردن و آب زمین ریختنات و هیجان شنیدن صدای شکستن برات کمرنگتر شده.  خلاصه دیگه تقریبا وقتی چیزی میخوای با عشوه و بوس و مامانی مامانی گفتن میخوای نه با داد و بیداد.جشنجشنجشن

نسبت به قبل که بیشتر با وسایل خونه مشغول بودی حالا بیشتر با اسباب بازیهاتی.

تو خواب گاهی خیلی شبیه یه گنجشکی.

یه گردش نوروزی تو جلفا

عاشق پله برقی شدی من مجبور شدم تنهایی پاساژ رو  بگردم بی حوصله تو با بابا چندین بار مشغول بالا پایین رفتن بودیمتنظر

یه عکس سلفی مامان-بالا که همینجوری یه هوییچشمکتو گرفتی.

13 رو اول تو باغ خودمون بدر کردیم و عصر یه سر باغ آغاجون سر زدیم

عمه معصومه کلی برات حباب ساخته

بزرگترین حبابی که مامان به عمرش دیده تعجب

موقع ناهار یه لحظه دیدیم غذاتو برداشتی میری چند قدم دورتر از بقیه بخوری



یه شب هم مهمون عمو و خاله آرزو رستوران پتروشیمی بودیم قبلش رفتیم لاله پارک

تو و آرینا تو شهر بازی لاله پارک

این عکستون رو که دوتایی تو ماشین نشستین و دارین لبخند میزنین و آرینا داره با ذوق دست تکون میده خیلی دوست دارم



بعد دوسه روز بعد خودمون دوباره رفتیم لاله پارک،عاشق یه محوطه مخصوص سن خودتون شده بود با شور و شوق زیاد توپ بازی میکردی و ذوق ازون چشات میبارید حتی پدرهای بچه های دیگه مجذوبت شده بودن و برات شکلک در میاوردن و تو بلند بلند میخندیدی.

تو خونه که هستی ماشینهات رو پشت سر هم ردیف میکنی اینجا هم داری صندلیها رو ردیفی میچینی

8



8 اردیبهشت آرینای خوشگلم 4 ساله شد مامان باباش یه جشن تو مهدکودک و یه مهمونی خونشون گرفتن 



وقتی هوای فلش کارتهات رو میکنی میای دستم رو میگیری و میبری که کارتهات روی یکی یکی بدی برات بخونم اگه یه لحظه حواسم نباشه و دیر بگم اعتراض میکنی چند تا کارتت هم هست که خودت تا تصویرشون رو میبینی لغت انگلیسی اش رو میگی از جمله "ant : مورچه و hony:عسل و eye:چشم و egg:تخم مرغ و ear:گوش و duck:اردک ،apple:سیب و برا cow ،گاو  و گوسفند هم صداشون رو در میاری وقتی اعضای صورت و دست و پات رو به انگلیسی اسم میبرم با ذوق نشونشون میدی.

از پودر سنجد برات خاگینه درست کردم



31 اردیبهشت با مامابا و عمه الی و شایان و عمه معصوم و عمو هاشم رفتیم اردبیل خونه عمه  فریبا و عمو حسین، حسابی بهت خوش گذشت شب اولش رفتیم شهربازی فرداش رفتیم سرعین و  استخر و تو هم که عاشق بگم کم گفتم کشته مرده آب و آب بازی. تو این سفر فهمیدیم که حسابی توریست شدی واسه خودتجشن چون از اون بی قراریها و اذیتها خبری نبود. خلاصه بزنم به تخته سربراه تر بودی. محبت


javascript:void(0)



چقدر خوبه دور و برت نی نی باشه و تو جمع نی نی ها باشی حیف که اکثرا عمر با ارزشت تنهایی تو خونه با اسباب بازیهات میگذره

یکی از سرگرمیهات خونه ماماما اینه که هی میری برگ می چینی و می اندازیش تو این سوراخ چاهبوس




یه جمعه پیک نیک جمعی رفتیم ماهار یه نیم ساعتی بودیم چون باد بود رفتیم روستای نزدیکش کوه کمر که تو این فصل بهشتی هست واسه خودش تقریبا همه باغاتش گلزاره.

تا رسیدیم اتراق کردیم زغال پیدا کردی بردی دهنت، دهنت ذغالیه

اینجا هم اومدی دستم رو گرفتی بردی پایینتر نشستی با سنگها بازی



 

 




 

پسندها (4)

نظرات (4)

مهین
12 خرداد 94 19:10
خیلی عالی و زیبا بود.... بوس بوس
مریم
پاسخ
مرسی مهین جان
مامان گل پسر
23 خرداد 94 7:56
ای جونم چه عکسهای خوشگلی. خیلی وقته محروممون کرده بودین از دیدن عکسهای جدید خوشگلتون. گل پسر نازنین همیشه به گردش و شادی باشی عزیزم و اعضای خانواده ات انشالا همیشه گرم و صمیمی همراهت باشن.
مریم
پاسخ
مرسی فریبای عزیزم
مامان گل پسر
11 مهر 94 16:00
سلام. شما که خیلی وقته وبلاگ رو اپ نمیکنید. ما آپ کردیم با عکسهای آنیا. منتظرتون هستیم
مامان زهره
22 مهر 94 8:55
امیدوارم همیشه زندگیتون پر از شادی وسلامتی باشه روزهای بی نظیری رو براتون آرزومندم