از شهریور تا بهمن
تو این مدتی که نبودیم حرف زدنات کامل کامل شده. چند ماهی هست میتونی تا 10 بشمری. بعضی از شکلهای هندسی و همه رنگها رو، هم به انگلیسی هم فارسی می گی. حتی گاهی جملاتی رو بکار میبری که ما تعجب میکنیم کی اینارو یاد گرفتی. با اینکه ترکی و فارسی باهات حرف زدیم ولی بیشتر ترک از آب در اومدی
تو اتاق داشتم با تلفن حرف میزدم که اومدم دیدم اینجوری رو میز خوابت برده.
گاهی مهدی همسایه مون میاد خونه مون. بدو بدو میری درو براش باز می کنی.
گاهی هم کارتون به دعوا میکشه
دور میز رو پتو کشیدم اتاق شده براتون
محمد حسین سرش درد میکرد مامانی دور سرش روسری بست تو و شایان هم خواستین. اینجوری سه تا بچه کرد شدین.
مثلا رفته بودیم پیاده روی ولی همه راه رو اینجوری پیاده روی کردی. بیچاره بابا.
عروسکهات(اُلی جون و خوکی و ببری و سی سی و هاپو) رو اینجوری رو پات میخوای بخوابینوشون.
اینجام تو بغلتن و قراره با هم بخوابین
تو هر کاری میای کمک مامان. عاشق آب هویج گرفتنی میری هویجها رو میاری و میگی مامان carrot juice
شب یلدا و پشمک خوری به سبک پرهام
چند وقتی بود پروسه از پوشک گرفتنت رو شروع کرده بودم. میرفتی از کشوت پوشکهات رو ور میداشتی و می انداختیشون هوا و می گفتی " پوشک برو" . اولین خواب بعد از ظهرت بدون پوشک.
اینجام عروسکهات رو بردی جیش
یه جشن سال نوی میلادی سه نفره. با ترانه گانگام استایل کلی رقصیدی و حسابی بهت خوش گذشت.
روزهای برفی